مقاله: نگاه امام علی (ع) به فرصت ها و آسیب های جوان در نامۀ 31نهج البلاغه
باسمه تعالی
جوانی از منظر امام علی (ع)
نگاه امام علی (ع) به فرصت ها و آسیب های جوان در نامۀ 31نهج البلاغه
یحیی نورالدینی اقدم
عضوهیئت علمی دانشگاه پیام نور
حمیده سیّدی دهخوارقانی
نویسنده مسئول،مدرس حوزه و دانشگاه
چکیده :
در میان دوره های مختلف عمر انسان ، فصل جوانی، از اهمیت بالائی برخوردار است؛ زیر بنای شخصیت انسانی در زمان جوانی تکوین یافته و سرنوشتِ سعادتمند یا ذلت بار در این دوره رقم میخورد؛ تنوع مؤلفه های شکل دهندۀ هویت و شخصیت جوان ، ویژگی های اعتقادی و رفتاری جوانان و حالات روحی ـ روانی ، رفتارهای متمایزی از سایر اقشار اجتماعی به آنان می بخشد. نگرش های او به خود و به جهان هستی ، با آنچه که در دوره های قبلی داشته ، تفاوت اساسی دارد ؛ وی اگرچه به جهت عدم رشد عقلانی کافی ، در دورۀ کودکی ونوجوانی خود را نیازمند راهنمائی های والدین و مربیان می دید ولی در این دوره به لحاظ روحی برای خود ، در تربیت خویش نقش اساسی قائل است ؛ با این وجود ، کمی تجربه و غلیان احساسات و عواطف ، راه تربیتی آینده را برای او مبهم و نقش مربیان بویژه والدین در تنظیم نقشۀ راهِ تربیتی ، ضروری می گرداند؛ در این نوشتارسعی نگارنده بر آن است که ضمن بازخوانی مضامین نامه امیرالمومنین حضرت علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) ، بخشهائی از آن نامه را ـ که اشاراتی به این دوره دارد ـ مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد .
کلید واژه ها : جوان ، آسیب های جوانی، تربیت، دوره های عمر، نامه 31 نهج البلاغه .
مقدمه :
درمیان موجودات هستی، انسان در مسیر تکاملی خویش، راه دشوار و پر پیچ و خمی مقابل خویش دارد که تلاش های دانشمندان رشته های مختلف در طول قرون متمادی در نشان دادن راههای تکاملِ بشر، گواه این مدعاست؛ این موجود به گواهی بسیاری از علوم دارای دو بعد جسمی و روحی است که هریک از آنها به جهت هنرنمائی خداوند متعال ، گستردگی ها و پیچیدگی های فراوانی دارد؛ با سپری شدن روزها، ماهها و ساله، ابعاد جسمانی و روحانیِ انسان، اطوار و ومراحل جدید تکامل را می پیماید که قران کریم درشصت و هفتمین آیۀ سورۀ مبارکۀغافر (1)به این نکته اشاره دارد؛ هر انسانی برای اینکه بتواند از لحاظ روحی و جسمی راه تکامل را بپیماید، نیازمند پرورش دهندۀ آگاه است؛ ربوبیت تکوینی و تشریعی ذات باری تعالی این نیاز اساسی انسان را برطرف می سازند. (2)
دانشمندان علوم مختلف بر این باورند که بعد روحانی وجود انسان در مقایسه و رتبه گذاری با بعد جسمانی انسان از توانمندی ها، ظرافت ها، پیچیدگی ها و ارجمندی های بسیاری برخوردار است لذا در مباحث تربیتی، روانشناختی، فلسفی و اعتقادی تکیۀ اصلی بر بُعد روحانی بشر است و آنجا که سخن از جسم میرود، در راستای توجه به روح است چراکه جسم را مرکبی می پندارند که روح برآن سوار است.
درمسیر تکاملی، روح انسان همپای جسم وی در دوره های مختلفِ عمر ( نوزادی ، کودکی ، نوجوانی ، جوانی ، میانسالی و پیری ) مراحل مختلف با ویژگی های مخصوص آن دوره را سپری می کند که توجه به هریک از این مراحل و آشنائی با خصوصیات روحی آن مرحله، برای تقسیم بندی مراحل تعلیم و تربیت و نیز انتخاب شیوه های آن ضروری است.
خانواده به عنوان اولین کانون اجتماعی و اعضاء آن بویژه والدین در تعلیم و تربیت رتبه اول را در میان عناصر شکل دهندۀ شخصیت و تعالی روح و روان آدمی دارند؛ اگر والدین از مسئولیت الهی و مقدس تربیت فرزند خود کاملاً آگاه و بدان باور داشته باشند ، می توانند به وظیفۀ خود در سوق دادن فرزند به کمال و سعادتمند کردند و رساندن وی به مقام خلیفه اللهی عمل نمایند.
متأسفانه در دوران کنونی استعمار نو با استفاده از از ابزارها و شیوه های جدید توانسته است نقش خانواده را در مسئلۀ تربیت کمرنگ تر کند و از طرفی درطرح مسائل تعلیم و تربیت نوع انسانی، اصالت و نقش اصلی را به جسم و مقتضیات آن داده است و تاحدودی در زمینی کردن این وجود آسمانی و روحانی، توفیقاتی داشته اند؛ این تفکر از دورۀ رنسانس در اندیشۀ فیلسوفان و روانشناسان غرب شکل گرفته و در تمام شئون زندگی آنها به نمایش در آمده است و از زمان آغاز تهاجم فرهنگی به کشورهای اسلامی به اشکال مختلف در آثار قلمی و هنری در معرض انتخاب مسلمانان نا آگاه قرار گرفته است؛ اندیشه ای که محصول آن پوچ انگاری زندگی، قطع ارتباط با عالم معنا، رواج انواع فسادها و بی بند وباریهای لجام گسیخته می باشد.
در این شرایط بازخوانی آثار گهربار پیشوایان دین، که در توجه به ابعاد وجودی بشر و ایجاد ارتباط با مبدأ هستی و هدفمند نمودن زندگی، اهتمام ویژه ای داشتند ضروری به نظر می رسد؛ به گواهی شارحان نهج البلاغه و تحقیقات انجام گرفته در خصوص تعلیم و تربیت اسلامی و منابع اصیل آن، نامۀ 31 نهج البلاغه، یکی از اصیل ترینِ آثار در زمینۀ فرزند پروری در دورۀ جوانی محسوب می شود که حضرت علی (ع) با بیانی پر از احساس و شناختی کامل از روحیات جوانی، مطالب مهمی را در زمینۀ خداشناسی، دنیاشناسی، معاد شناسی و مسائل اخلاقی به امام حسن مجتبی (ع) متذکر شده اند؛ در این مقاله ضمن معرفی اجمالی مقاله، خصوصیات دوره جوانی مورد اشاره قرار می گیرد و…
نگاهی اجمالی به نامه و اهمیت آن در تربیت جوان
امام علی (ع) در این نامۀ طولانی و البته جامع خطاب به امام حسن (ع) که برخی از محققین مخاطب آن را محمد بن حنفیه ـ فرزند دیگر آن حضرت ـ می دانند ( فیض الاسلام، 1379 )، در خصوص مبدأ هستی و لزوم شناخت و برقراری ارتباط با آن، دنیا و مسائل پیرامون آن و هدف از زندگی در آن و نیز نحوه تعامل با دنیا، مسائل مربوط به مرگ و عالم بعد از آن و لزوم اخذ آمادگی برای آن مرحله از زندگی، خودشناسی و لزوم تقویت مسائل اخلاقی در وجود انسانی و نحوه برخورد و ارتباط با سایر انسانها، مطالب متعددی را با بیانی سرشار از خیر خواهی و تجربه گرائی مطرح فرموده اند؛ اين وصيت مسائلی در خصوصِ برترين ارزشها، حالات قلب، دنيا و آخرت، راه سعادت، جهاد فرهنگي، علم و عمل، پناهبردن به خداوند، تصفيه و تربيت قلب، روش تربيت جوانان، علماندوزي، دنيا از نگاه اميرالمؤمنين عليهالسلام غرور، آداب معاشرت، انتخاب مسير زندگي، شناخت نعمتهاي الهي، شفاعت، توبه، دعا و تکاليف شرعي، ياد مرگ و معاد، دنياپرستي و راههاي مقابله با آن، زهد، معيارهاي دوستيابي، آفتهاي ارتباطهاي اجتماعي، دلبستگي به دنيا، آرزوهاي طولاني، آمادهسازي دل، تجربهاندوزي، فرصتهاي طلايي، اعتدال در ارضاي غرايز، لجاجت، امانتداري، وفاي به عهد، بخل و بخشش، آداب و آفات دوستي، تقدير و قضاي الهي، سوداي دنيا با آخرت، عبرتگيري از تاريخ، قانونمندي حوادث اجتماعي، گرايشهاي انساني، حقشناسي، راههاي مقابله با مشکلات، و اعتدال می باشد( مصباح یزدی، 1394) که همۀ موارد فوق را می توان دورۀ کاملی از تربیت نفس در مسیر سعادتمندی به حساب آورد.
آن حضرت در ابتدا، نامه را از سوی پدری رو به فنا، معترف به قرار گرفتن در جویبار زمان و… به فرزندی آرزومندِ چیزهای دست نیافتنی، رهرو راهِ مردگان… بندۀ دنیا، سوداگر فریبنده ها و وامدار زوال و فنا …. زمین خوردۀ شهوات و جانشین مردگان می نویسد و این نوع خطاب ها در ذهن برخی از خوانندگان عصمت آن حضرت و فرزند گرامی اش را مخدوش میدارد؛ در این خصوص توضیحاتی از طرف عالمان محقق شیعه داده شده است مرحوم علامه جعفری در این خصوص معتقد است :
« با توجه دقیق به توصیفاتی که موصی بزرگوارـ حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام ـ در آغاز این وصیت در بارۀ خویشتن و فرزند معصومش فرموده اند، مانند ” عَبدِ الدُّنیَا و تَاجِرِ الغُرور” و ” المُؤَمِّلِ مَا لایُدرَک” ، قطعی است که مقصود ابعاد و جهت طبیعی و محض آن ولی الله اعظم بوده است، یعنی زمینۀ ابعاد و جهات طبیعی محض امیرالمومنین علیه السلام مانند اکثر قریب به اتفاق مردم بندگی دنیا و سوداگری امور فریبنده و توبیخ دنیا بود ولی به جهت سلطۀ واقعیات با عظمت روحی آن سرور متقیان، همۀ آن جهات و ابعاد طبیعی، مغلوب روحانیت آن حضرت بوده است. » ( جعفری ، 1380)
آیت الله مکارم شیرازی در توضیح این مورد، مخاطب عامی را هم برای این نامه معرفی می کند:
« گرچه مخاطب نامه در این نامه یک نفر است، ولی هدف همۀ شیعیان و مسلمانان جهان، بلکه همۀ فرزندان آدم اند؛ گوئی امام علی(ع) به عنوان پدرهمۀ انسانها سخن می گویند و مخاطبش امام حسن (ع) را به عنوان همۀ فرزندان ، مورد نظر است.» (مکارم شیرازی ، 1390) و نیز درجای دیگر می نویسد:
« سخنان امام (ع) در این وصیت نامه از موضع امامت و مقام عصمت نیست بلکه به عنوان فردی دنیادیده و تجربه کرده و دلسوز که به فرزندش در برابر طوفان حوادث دنیا کمک می کند تا از تجربیاتش بهره گیرد » ( همان)
این نگرش دقیق بر پایه حدیث نبوی است که در آ، پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) پدر امت اسلام معرفی شده اند: « أنَا و علیٌ اَبَوَاه هَذِهِ الامِّةِ » .( مجلسی ، 1364) این احساس پدرانگی آنچنان در اکثر جملات نامه، جاری گردیده است که خواننده در زمان مطالعه آن، به ناگاه خود را در مقابل کلمات و جملاتِ پرعاطفۀ پدر می بیند و سخت تحت تأثیر آن قرار میگیرد؛ آن حضرت در اکثر موارد پسر خویش را با کلمۀ ” یا بُنَیَّ"، ” ای پسرکم” که با کاف تحبیب بار معنائی عاطفی دارد، مورد خطاب قرار می دهد؛ در بخش دیگری از این نامه، آن زمان که در پی بیان اهمیت پرداختن به خویشتن و چاره سازی برای خویش است، فرزند گرامی اش را با عنوان کل وجود خویش معرفی می کند: « وَجَدتُکَ بَعضِی، بل وَجَدتُکَ کُلِّی » ترجمه: « تو را بخشی از وجود خویش، نه بلکه تمام وجود خویش یافتم » ( نهج البلاغه ، 1380) و آن را یکی از دلایل مهم نگارش نامۀ مذکور برمی شمارد؛ این ابراز محبت خالصانه و بیان عاطفی در بخش دیگری از نامه هم قابل توجه است: « وَ رَأَیتُ حَیثُ عَنَانِی مِن أَمرِکَ مَا یَعنِی الوَالِدُالشَفِقُ» ترجمه: « و دربارۀ امور زندگی تو همان اهتمام برای من لازم است که به امور حیات نفس خویش دارم.» (همان) و در آخر نامه با بیانی بی بدیل برای دنیا و آخرت فرزند خویش دعا میکند.«أستَودِعُ اللَّهَ دِینَکَ و دُنیَاکَ ، و أسأَلَهُ خَیرَالقَضَاءِ لَکَ فِی العَاجِلَةِ و الاَجِلَةِ ، والدُّنیَا و الاَخِرَةِ » ترجمه« پسرم دین و دنیایت را به خدا می سپارم و بهترین فرمان و قضای الهی را امروز و فردا در دنیا و آخرت از او برای تو مسألت دارم.» ( همان :849) این نوع جملات عاطفی ، علاوه براین که دلسوزی حقیقی آن حضرت را درحقِّ فرزندِ خویش ـ و البته تمام فرزندان دینی آن حضرت ـ می رساند ، یک اصل مهم تربیتی به نام ” اعتماد به والدین” را درپی دارد « ابراز محبت به فرزندان، اعتماد به والدین را به دنبال دارد.» ( حرّعاملی ، 1367، ج8 : 510) اگر والدین دلسوز و آگاه در نوع نگاه تربیتی خود به این نکتۀ تأثیرگذار توجه داشته باشند هم میتوانند نکات تربیتی را به راحتی به فرزندان بیاموزند و هم به آسانی حقّی را که از قِبَل تربیت فرزندان برعهده دارند، ادا نمایند .
آن حضرت در آغازین بخشهای نامه، تحلیلی کوتاه از وضعیت جسمی و روانی خود و فرزند جوانش ارائه میدهد که حاکی از نگاه عمیق آن حضرت به واقعیات دوره های عمر انسان است که اگر از طرف والدین و فرزندان در امر برقراری ارتباط و تعلیم و تربیت مورد توجه قرار گیرد، یعنی هم پدران و مادران از وضعیت روحی و روانی فرزندِخویش تحلیل درستی داشته باشند و هم فرزندان از روحیات و مقتضیات سن والدین و دغدغه های آن دورۀ عمر مطلع باشند، نوعی تفهیم و تفاهم نامرئی میان آنها برقرارخواهدشد و معضل بزرگِ” شکاف نسلها “برطرف خواهد شد.
امام علی (ع) اگرچه در تربیت عملی فرزندان خود ، نمونۀ اعلای تربیت را به ابنای بشر به یادگار گذاشته اند، این نامه هم به عنوان سند محکمی برای ادای دین والدین نسبت به تربیت فرزندان و اتمام حجتی برای تأکید بر این حق است که امام سجاد(ع) هم در حدیثی بدان تأکید دارند:
« وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِکَ فَاَن تَعلَمَ أَنَّهُ مِنک وَ مُضَافٌ إِلَیکَ فِی عَاجِلِ الدُّنیَا بِخَیرِهِ وَ بِشَرِّهِ وَ أَنَّکَ مَسئُولٌ عَمَّا وَلَّیتَهُ مِن حُسنِ الاَدَبِ و الدَّلالَةِ عَلی رَبِّهِ وَ المَعُونَةِ لَهُ عَلی طَاعَتَهِ و فِی نَفسِهِ ، فَمُثَابٌ عَلَی ذَلِکَ و مُعَاقَبٌ ؛ فَاعمَل فِی أَمرِهِ عَلَی المُعتَزِّینَ بِحُسنِ أَثَرِهِ عَلَیهِ فِی عَاجِلِ الدُّنیَا ، المُعَّذِرِ إلَی رَبِّهِ فِیمَا بَینَکَ وَ بَینَهُ بِحُسنِ القِیامِ عَلَیهِ وَ الأَخذِ لَه مِنهُ.» ترجمه « حق فرزند این است که بدانی که او جزئی از وجود تو و در دنیا هر خیر و شری که دارد به تو منسوب است و تو در حسن تربیت، راهنمائیِ او به خدا ، کمک به او در اطاعت از تو و روحیۀ فرمان پذیری ، مسئول هستی و در این زمینه پاداش یا کیفر داری؛ پس با وی چنان رفتار کن که در دنیا آثار نیک تربیتت مایۀ سرافرازی و زینت تـو باشد و در آخرت در پیشگاه خدا معذور باشی. ( حرّانی، 1416)
دورۀ های کودکی ، بلوغ و جوانی و لزوم هماهنگی تعلیم و تربیت با آنها
الف ) دورۀ کودکی یا طفولیت
هرنوزادی که از مادر متولد می شود، بدون کوچکترین تلاش اختیاری، خصوصیت هائی را از والدین با خود به همراه دارد که بخشی از آن خصوصیاتِ جسمی و روحی ـ مانند جنونِ موروثی، کودنی، کم عقلی و معلولیت های جسمی ـ ثابت و تغییرناپذیرند؛ چراکه رحم مادر به عنوان علت تامّه، در شکل گیری آنها نقش داشته است و بخشی دیگر، خصوصیاتی هستند که رحم مادر، زمینه ای را در جسم و روح کودک فراهم نموده است که هرگاه در طول دورانهای مختلف عمرِ فرزند، شرایط برای بروزِ آنها فراهم گردد، به سهولت ظاهر می شوند؛ یعنی علاوه بر زمینه های مناسب رحمِ مادر، شرایط محیطی و تربیتی، در بروز یا عدم بروز آنها، نقش تعیین کننده ای دارند.« سجایای اخلاقی یا صفات پسندیده یا سیئات اخلاقی و ملکات ناپسندِ پدران و مادران، در فرزندان زمینه هائی را [برای ظهور در وقت مناسب] ایجاد می کنند.» ( فلسفی ، 1379) با وجود تفاوتهای جسمی ـ روانی، هر نوزاد با فطرتی الهی َو ضمیری پاک، قدم به دنیا می گذارد و با آغاز پاسخگوئی به احساسات والدین، زمینه های کار تربیتیِ بعد از تولد، شروع می شود؛ کارشناسان علوم تربیتی و روانشناسی براین باورند صفات خانوادگی و زمینه های موروثی در برابرقدرت تربیت تابِ مقاومت ندارند؛ یعنی می شود با تربیت ، طبیعتی دوباره برای طفل رقم زد. حضرت علی (ع) در این خصوص کلام جالبی دارند: « اَلعَادَةُ طَبعٌ ثانٍ » ترجمه: « عادت [دادن و عادت کردن]طبیعت دومین است ».(قمی،1343)
والدین در دوران کودکی فرزند، با استعانت از خداوند متعال از طرق تربیت دینی، در روانِ فرزند، باید جلوه ای از الهیت نمودار سازند؛ در این امر توجه به استعدادها و خلقیات کودک وپروراندن و به فعلیت رساندن فطریات اولیۀ انسانیِ او ضروری است؛ چراکه در دوران طفولیت، آمادگی پذیرش تربیت دینی از تمامی دوره های دیگر عمر، بیشتر است و پدر و مادر موظفند به تناسب سنی و استعدادی، خوبی های عقیدتی و اخلاقی را قبل از بیداری قوۀ عقلانی به او بیاموزند تا نتایج آن را در دوره های بعدی، در روحیات و رفتار کودک مشاهده کنند. « وضع روحی ـ اخلاقی و کیفیت رفتار و گفتار مردم هر عصری محصول بذرهای تربیتی است که در ایام کودکی در مغز آنان افشانده شده است؛ خوبی و بدی، پاکی و ناپاکی، قوت و ضعفِ ملتِ فردا را باید در روش تربیت کودکان امروز جستجو کرد.» (فلسفی، 1379)
ب) دورۀ بلوغ و جوانی
با اتمام دورۀ کودکی، تقریباً ازسنین دوازده یا سیزده سالگی ـ سن دقیق آن در دختران و پسران و حتی در افراد، متغیر است ـ چند سالی را در منزلی سراسر طوفانی می گذرانند که از آن با نام بلوغ یاد می شود؛ برخی نام آن را دورۀ ” نوجوانی” می نامند؛ زمان بلوغ در وجود آدمی دورۀ دگرگونی و بحران است ودر این دوره کودک به لحاظ جسمی و روحی در معرض تغییر و تحول است؛ ترشح هورمون های بلوغ، دگرگونی های عمیقی در وجود آدمی پدید می آورد؛ در این دوره به موازات تغییرات محسوس جسمی، از لحاظ روحی ـ روانی هم تغییراتی رخ می دهد.
همانگونه که اندامهای بیرونی و درونیِ کودک در این دوره تغییرات سریع و مشهودی دارند، احساسات و قوای عقلی هم که منشاء عواطف و تصمیم گیریهای صحیح هستند، قدم در راه رشد می گذارند با این تفاوت که رشد احساسات مانند رشد اندامها، سریع و به طور جهشی صورت می گیرد ولی عقل آنها در کمال آرامش و به تدریج منازل کمال را طی وپس از گذشت سالیان دراز ـ در حدود چهل سالگی ـ به رشد نهائی خود میرسند.( فلسفی ، 1344) این عدم تناسب رشد بین قوای جسمانی و احساسی،که سریع هستند و نیروی عقل ، که تدریجی است، اخلاق و رفتار نوجوان را به قدری ناموزون و غیرمنظم می کند که دانشمندان آن را دورۀ آشوب و تشنج نامیده اند.(همان)
در این دوره ، عقل نه مثل دوران کودکی ناتوان است و نه مانند دورۀ میانسالی پخته، بنابراین رفتارهای این دوره هم، باید مانند دورۀ قبل زیر نظر مدیریت صحیح و زمان شناسانۀ والدین و مربیان باشد تا در دوره بعدی که فصل جوانی است از نتایج آن در گفتار و رفتار فرزند بهره مند گردید. ولی این تربیت باید با شیوه ای جدید در قالب متفاوت با دوران کودکی باشد؛ پیامبر اعظم (ص) از این دوران با نام “دوران مشاور” یاد کرده است: (اَلوَلَدُ سَیِّدٌ سَبعَ سِنِینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبعَ سِنِینَ». ( محمدی ری شهری ،1385)
به موازات اتمام این دوره، هر انسانی پای به دورۀ طلائی زندگی خود پای می گذارد که دورۀ جوانی است؛ این دوره، زمان درخشندگی و فروغ زندگی است؛ هر انسانی با سپری کردن این دوره به بلوغ زیستی و روحی ـ روانی دست می یابد؛ جسم باطراوت و روحی امیدوار به آینده، دوبازوی هر جوانی برای ورود به زندگی اجتماعی مستقل است؛ اوایل این دوران، امتداد طوفان احساسات دوره ی نوجوانی است که با دور شدن از اوایل جوانی، و با شکوفائی عقلانی، فرو می نشیند؛ این دوره، دورۀ بیداری و به خود آمدن است؛ جوان در این زمان به دنبال کسب هویت جدید برای خویش است؛ قلب جوان به سبب عدم ارتکاب به گناه و اشتغالات زندگی، صاف و نرم و پاک است و در نهایت تأثیر پذیری است؛ دانشمندان علوم تربیتی براین باورند، اکثرافکار و روحیات افراد در این دوره شکل می گیرد چراکه ذهن آنها هنوز درگیر مسائل زندگی و مشکلات آن نیست و همین فراغت، دل آنها را آمادۀ پذیرش نیکی ها و سجایای اخلاقی کرده است. امام صادق(ع) با توجه به این آمادگی روحی جوان می فرماید: « عَلَیکُم بِالأَحدَاثِ فإِنَّهُم أَسرَعُ إِلیَ کُلِّ خَیرٍ.» ( کلینی رازی ،1388) این دوره در کنار امتیازات و ظرفیت فراوان برای به دست آوردن سعادت دنیا و آخرت دارای نقایصی است که لازم است والدین و مربیان با شناخت درست، برخوردی صحیح برای برطرف کردن آنها داشته باشد.
شدید بودن تمایلات عاطفی، شکفته شدن غریزۀ جنسی، پدیدار شدن جمال ظاهری، تخیلات غیرممکن و آرزوهای دور و دراز، حساس و زودرنج بودن، عدم تکامل عقلی و … تنها بخشی از آن نقایص و آسیب های دورۀ جوانی است؛ مربیان و والدین در این مرحله موظفند در جهت تعدیل تمایلات عاطفی و سوق دادن آن به سمت معنویات، تلاش نمایند؛ در مواجهه با غریزۀ جنسی درست براساس برنامه های اسلام عمل نمایند؛ گرایش به جمال باطنی و معنوی و تثبیت آن را جایگزین جمال گرائی ظاهری سازند؛ ذهن جوان را با نشان دادن نمونه های عینی به سوی واقع گرائی سوق دهند؛ درمواجهه با مسائل و مشکلات جوانان رعایت حال و احترام به شخصیت جوان را سرلوحه کار خود قرار دهند و با مشورتهای خالصانه به شکوفاکردن قوای عقلی جوان ، کمک نمایند و همیشه خود را درکنار جوان قرار دهند نه مقابل آنها؛
کوتاهی کردن نسبت به حقوق تربیتی فرزندان مخصوصاً در دوران جوانی و بی توجهی به رشد انسانی و بلوغ ایمانی آنان، سرانجامی جز کجروی فرزندان و تیرگی سرنوشت دنیوی و اخروی آنها نخواهد داشت.
نگاه امام علی (ع) به جوانی در نامه 31 نهج البلاغه
حضرت علی ( ع) در این نامه بخشی از واقعیات دورۀ جوانی را ـ که شاید جوان به جهت غرق بودن در نیروی جسمانی و احساسات از آن غافل باشد ـ در 14 مورد به فرزند خود یادآور می شود: « … المَولُودِ المُؤَمِّلِ مَا لاَیُدرَک ، اَلسَّالِکَ سَبِیلَ مَن قَد هَلَکَ ، غَرَضِ الاَسقَامِ ، وَ رَهِینَةِ الاَیَّامِ ، وَرَمِیَّةِ المَصَائِبِ ، وَ عَبدِالدُّنیَا ، وَ تَاجِرِ الغُرَورِ ، وَ غَرِیمِ المَنَایَا ، وَ اَسِیرِ المَوتِ ، وَ حَلِیفِ الهُمُومِ ، وَ قَرِینِ الاَحزَانِ ، وَ نٌصُبِ الآفَاتَ ، وَ صَرِیعِ الشَّهَوَاتِ ، وَ خَلِیفَةِ الاَموَاتِ.» ترجمه « … به فرزندی که چیزی را آرزو می کند که نخواهد یافت، رهرو راه از بین رفتگان، نشانه گاه بیماری ها و گروگان روزگاران، هدف ناگواری ها و بندۀ دنیا و سوداگر فریبنده ها، وامدار زوال و فنا، در بند اسارت مرگ، و هم پیمان اندوه ها و همدم غصه ها و نشانه های آفات و زمین خوردۀ شهوات و جانشین مردگان.»( نهج البلاغه ، 1380) نگاه اجمالی در جملات بالا پرده از واقعیاتی برمی دارد که مشغول شدن به زندگی این جهانی ما را از توجه بدانها بازداشته است؛ هر انسانی خواه ناخواه آرزوهائی را در سر می پروراند که شاید اکثر آنها دست نیافتنی باشد؛ باوجود رویت نمونه های زیاد کسانی که در راه خطا جان باخته اند، باز قدم در راه آنها می گذارد؛ بیماریهای جسمی و روحی او را دربرگرفته اند ( شاید اکثرمان دارای یک یا چند بیماری روحی هستیم ولی خبرنداریم) انسان همواره در چنگال روزها گرفتار است و گذشت زمان او را باخود می برد؛ انواع مصائب مانند تیری به سوی انسان پرتاب می شود؛ هرانسانی جانی را به مرگ بدهکار است که سرانجام خواهد گرفت؛ زندگی این دنیا پراست از اندوه ها و غمها؛ آفت های روزگار او را مورد هدف قرار داده اند؛ شهوتها و خواهش های نفسانی او را از پای درمی آورند و او جانشین مردگانی است که سرانجام به آنها خواهد پیوست؛ اگر والدین و مربیان در گفتار و رفتارخود این واقعیات را به جوانِ هر جامعه روشن سازند، افق دیدِ او بسیار واقع بینانه و دقیق خواهد بود.
آن حضرت در بخش دیگری از نامه چرائی زندگی این جهانی بشر را بطور صریح بیان میکنند تا هر انسان درسنین جوانی زندگی خود را با این بینش تنظیم نماید« وَاعلَم یَا بُنَیَّ أَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقتَ لِلآخِرَةِ لاَ لِلدُّنیَا ، و لِلفَنَا لاَ لِلبَقَاءِ و لِلمَوتِ لاَ لِلحَیَاةِ و أَنَّکَ فِی قُلعَةٍ وَ دَارِبُلغَةٍ و طَرِیقٍ إِلَی الآخِرَةِ» ترجمه«و بدان ای پسرم ، جز این نیست که تو برای آخرت آفریده شده ای نه برای دنیا و برای فنا پای به عالم هستی گذاشته ای نه برای ابدیت و برای مرگ نه برای زندگی و قطعی است که تو در این دنیا در جایگاهی قرار گرفته ای که باید از آن کوچ کنی و به قدر کفایت از آن برخوردارشوی؛ تو در مسیر آخرتی.»( همان) امیرالمومنین علی (ع) در نگاهی به جوان بزرگ ترین امتیاز و نقطۀ قوت او را در داشتن نیتی سالم و روحی پاک می داند.« … انت مُقبِلُ العُمُرِ و مُقتَبَلُ الدَّهرِ ، ذُو نِیَّةٍ سَلِیمَةٍ وَ نَفسٍ صَافِیَةٍ » ترجمه « تو در بهار عمر هستی و روبه سپری کردن عمر و آیندۀ روزگار می روی و دارای نیتی سالم و نفسی صاف و پاک هستی.» هر انسان جوانی با داشتن نیتی راستین و دلی پاک می تواند از عمر پیش روی خود ، در راه کمال و نیل به سعادت بهره کافی راببرد.
حضرت علی (ع) در بخش دیگری از ان نامۀ ارزشمند، به تأثیر پذیری جوان چنین اشاره میکنند:« وَ إِنَّمَا قَلبُ الحَدَثِ کَالأَرضِ الخَالِیَةِ مَا أُلقِیَ فِیهَا قَبِلَتهُ » ترجمه« همانا قلب انسان جوان مانند زمین خالی از کشت است هرچه در آن پاشیده یا کاشته شود، آن را می پذیرد.» این جملۀ گهر بار ، نشان از یک بینش کاملاً روانشناسانۀ آن حضرت دارد، هرانسان درآغاز جوانی ، آماده و تشنه حقیقت است؛ تلاش می کند به سؤالات فطری خود جواب درستی پیدا کند و این وظیفۀ والدین و مربیان است که با معرفی و راهنمائی او به چشمۀ زلال معنویت و دیانت، روح او را از حقایق هستی سیراب سازند؛ وی در ادامۀ این بخش با آسیب شناسی این خصوصیت جوانی، می فرمایند« فَبَادَرتُکَ بِالأَدَبِ قَبلَ أَن یَقسُوَ قَلبُکَ وَ یَشتَغِلَ لُبَّکَ.» ترجمه « لذا پیش از آنکه دلت قساوت بگیرد و عقل [ و ذهنت] مشغول شود به تأدیب تو پیش دستی کردم.» ( همان) توجه به این حقیقت برای پدران و مادران لازم وضروری است؛ اگر مربیان و والدین با زمان شناسی صحیح ، در روح و روان جوان، بذرِ سجایای اخلاقی و … را نکارند و آن را با آب ایمان ، سیراب نسازند، باید منتظر پاشیده شدن علف های گناه و هرزگی در ضمیر فرزند و سخت شدن دل او باشند؛ امام علی (ع) در مسیر تربیت فرزند، قرآن را بهترین منبع می داند: « وَ أَن أَبتَدِئَکَ بِتَعلِمِ کِتَابِ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأوِیلِهِ » ترجمه« و در این تأدیب برای تو نخست از تعلیم کتاب خداوند عزّ و جلّ و تأویل آن شروع کردم.» دقت در این حدیث زیر، چرائی شروع تربیت آن حضرت با کلام الهی را برایمان روشن می کند؛
امام صادق (ع) می فرمایند: « مَن قَرَأَ القُرآنَ وَ هُوَ شَابٌّ مُؤمِنٌ إختَلَطَ القُرآنُ بِلَحمِهِ وَ دَمِهِ.» ( کلینی رازی ، 1388) انسانی که در جوانی با محکمترین ابزار ارتباطی انسان با خداوند متعال، انس بگیرد دیگر به دنبال گناه و هواهای نفسانی نمی رود. حضرت علی (ع) در ادامه آموزش شریعت نبوی و احکام دین را برای این سن مفید و ضروری می دانند« … و شَرَایِعِ الإِسلَامِ وَ أَحکَامِهِ وَ حَلَالِهِ و حَرَامِه و لاأُجَاوِزُ ذَالِکَ بِکَ إِلَی غَیرِهِ »ترجمه « وهمچنین [ تصمیم گرفتم] در آغاز تعلیم ، قوانین اسلام و احکام و حلال و حرام آن را برای تو تبیین نمایم و برای تو به غیر از این تعلیمات نپردازم.» ( نهج البلاغه، 1380) بعد از یاد دادنِ خواندن و درک قرآن کریم، آموزش مسائل دینی از دغدغه های آن حضرت می باشد، مسائلی که متأسفانه در دوران مدرنیته، اکثر والدین ازتوجه به آن روی گردان هستند.
از دیگر آسیب ها و نقایص جوانی، خودشیفتکی کاذب است؛ هرجوانی با مشاهدۀ علائم بلوغ جسمی و روحی و با خواندن چند کتاب، گمان می کند که به “دانای کل” بدل شده است و این مسئله او را از توجه به نصایح و تجربیات سایرین باز می دارد امام علی (ع) برای حل این معضل فرزند خود را متوجه این نکته می کند که « فَإنَّکَ أَوَّلُ مَا خُلِقتَ بِهِ جَاهِلاً ثُمَّ عُلِّمتَ وَ مَا أَکثَرَ مَا تَجهَلُ مِنَ الأَمرِ [ الأُمُورِ] وَ تَحَیَّرَ فِیهِ رَأیُکَ وَیَضِلُّ فِیهِ بَصَرُکَ ثُمَّ تُبصِرُهُ بَعدَ ذَلِکَ » ترجمه« … تو در خلقت نخستین جاهل بودی و سپس تعلیم یافتی و چه زیاد است آنچه نمی دانی و رأی تو در « متحیر می ماند و بینائی ات در آن گم می شود، سپس آن را بعد از آن می بینی». ( همان) سپس آن حضرت اهمیت مسئله تجربه و لزوم توجه به نصایح افراد مجرب را به فرزند خود یادآوری می نمایند:« وَ إِنَّکَ لَن تَبلُغَ فِی النَّظَرِ لِنَفسِکَ ـ وَ إِن إجتَهَدتَ ـ مَبلَغَ نَظَرِی » و تو برای شناخت خویشتن ـ اگرچه کوشش کنی ـ به پایۀ نظر و آشنائی من دربارۀ تو نخواهی رسید.» البته آن حضرت راه کسب تجربه در حوزه های مختلف را برای فرزند خود نمی بندد ولی دقت و یادگیری صحیح را ، راه رسیدن به هدف میداند« فَإن أَبَت نَفسُک أَن تَقبَلَ ذَالِکَ دُونَ أن تَعلَمَ کَمَا عَلِمُوا فَلیَکُن طَلَبُکَ ذَالِکَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لاَ بِتَوَرُّطِ الشُّبَهَاتِ وَ عَلَقِ الخُصُمَاتِ » ترجمه « و اگر نفس تو در پذیرش این مطلب [گفته هایم و تجربه هایم ] امتناع ورزید بدون این که خودت آن را بدانی چنان که پدرانت دانسته بودند، پس جستجوی تو دربارۀ دانستن آن بوسیلۀ فهم و تعلم باشد نه با غوطه خوردن در اشتباهات و تشدید خصومت ها .» ( همان) حضرت علی (ع) دلیل این تذکر و نوشتن نامه را بخاطر نگرانی از افتادن فرزند خویش در دام اختلافات مردم برمی شمارد« ثُمَّ أشفَقتُ أَن یَلتَبِسَ عَلَیکَ مَا إختَلَفَ النَّاسُ فِیهَ مِن أَهوَائِهِم وَ آرَائِهِم مِثلَ الَّذِی إلتَبَس عَلَیهِم …. فَعَهِدتُ إِلَیکَ وَصِیَّتِی هَذِهِ» ترجمه « سپس بیمناک شدم که مبادا اختلافات ناشی از هوی و هوسها و آراءِ بی اساس، که مردم را به اشتباه انداخته است، برای تو نیز مشتبه گردد ….. اینک توصیه ها را برای تو مطرح می نمایم و از تو می خواهم به آنها عمل کنی.»( همان) آن حضرت با این دیدگاه نسبت به دورۀ جوانی، فرصت ها و تهدیدهای آن را به خوبی شناخته و برای همۀ مسلمانان و ابنای بشر در تنظیم رابطه بشر با خداوند متعال، چگونگی رابطه با خویشتن و نقشۀ راه تنظیم رابطه با سایر انسانها، ازگروههای مختلف ـ برادران دینی، دوستان، دشمنان، زنان، اهل و عیال و افراد تحت مدیریت ـ مطالب مهمی در این نامۀ بی نظیر بیان کرده اند. رویکرد آن حضرت در آموزش مطالب، دینی و الهی است و سطح آموزه های مطرح شده در حدّ اعلای تربیت انسانی است . همان چیزی که در تربیت اسلامی آن را امتداد ادب آموزیِ دورانِ نوجوانی و سطح عالی آن می نامند.
نتیجه ی بحث :
انسان در میان موجودات هستی به جهت عالی بودن سطح کمال، و پیچیده و چند بعدی بودن مسیر آن به تعلیم و تربیت، نیاز مبرم دارد؛ بخشی از این تعلیمات ذاتی و برخی اکتسابی است؛ نقش والدین و مربیان در تربیت استعدادهای بشر غیر قابل انکار است؛ تعلیم و تربیت آنگاه نتیجه بخش و مفید خواهد بود که مطابق با توانائی های روحی ـ روانی فرد باشد؛ در میان دوره های مختلف زندگی از دیدگاه علوم تربیتی و روانشناسی، کودکی، نوجوانی و جوانی، به جهت تعلیم پذیر بودن و تأثیر پذیری ، اهمیت والائی دارد ؛ والدین و مربیان وظیفه دارند، در هر دوره متناسب با استعدادهای درونی فرزندان ، آموزه های دینی و اخلاقی را یاد دهند؛ دوره کودکی دوره شکوفا کردن بعضی از استعدادها ، دورۀ نوجوانی زمان یاد دادن آداب و سجایای اخلاقی و دورۀ جوانی زمان آموزشهای زیربنائی و پرورش و شکوفاکردن ایمانِ الهی است ؛ حضرت علی (ع) با شناختی کافی از دورۀ جوانی ، در نامۀ 31 نهج البلاغه ، خطاب به امام حسن مجتبی ( ع) ، مطالب ارزنده و مفیدی را بیان فرموده اند ؛ ایشان در این نامه مزایا و محاسن فراوان این دوره را با کلماتی کوتاه امّا کلیدی ، یاد آور می شوند و از طرفی نقایص و معایب این دوره را نیز به آن حضرت و تمامی خوانندگان و آیندگان برمی شمارد ؛ همانگونه که در متن مقاله هم ذکر شد، هر انسان در دورۀ جوانی ، از لحاظ جسمانی و عواطف و احساسات، رشد سریعی دارد ولی قوای عقلانی مسیری آرام و مرحله به مرحله را طی می کند و در نهایت درسن چهل سالگی به سرمنزل کمال می رسد ؛ لذا انسانها در جوانی برای پیمودن راه سعادت دنیوی و اخروی، به شدت نیازمند راهنمائیِ والدین و مربیان هستند و برای والدین لازم است در راه سعادت و نشان دادن پیچ و خم های راه کمال ، در کنار فرزندان خود باشند.
پی نوشت ها:
1. ” هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ ثُمَّ مِن عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً ثُمَّ لِتَبلُغُوا اَشُدَّکُم ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً و مِنکُم مُن یَتَوَفَّی مِن قَبلُ و لِتَبلُغُوا أَجلاً مُسَمًّی وَ لَعَلَّکُم تَعقِلون ” ترجمه : « او کسی است که شما را از خاکی آفرید ، سپس از نطفه ای ، سپس از علقه ( وخون بسته شده)ای، سپس شما را بصورت طفلی ( از شکم مادر) بیرون می آورد ، بعد ( رشد می کنید تا ) به مرحلۀ کمال قوّت خود می رسید ، و بعد از آن پیر می شوید ؛ و ( در این میان ) گروهی از شما پیش از رسیدن به این مرحله می میرید و (در نهایت) به اجل حتمی خود می رسید؛ شاید ( در این مرحله) بیندیشید.» ( سوره غافر / 67)
2. ربوبیت تکوینی از طریق استعدادهای به ودیعه گذاشته شده در وجود آدمی و جهان خلقت است و ربوبیت تشریعی از طریق ارسال انبیاء ، ائمه و والدین و مربیان انجام میگیرد.
منابع :
1. قرآن کریم (1388) ترجمه آیت الله مکارم شیرازی ، تهران : طلایۀ آفاق.
2. نهج البلاغه ( 1380) ترجمۀ محمد تقی جعفری ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
3. ابن شعبه حرّانی ، حسن علی بن حسین ( 1416) تحف العقول ، تهران : اسلامیه.
4. حرّ عاملی محمد بن حسن ( 1368) وسائل الشیعه ، ج6و8 ، تهران اسلامیه.
5. فلسفی ، محمد تقی ( 1379) کودک از نظروراثت و تربیت ، 2ج، تهران : دفتر نشر معارف اسلامی.
6. ـــــــــــــــــــــ ( 1344) جوان از نظر عقل و احساسات ، 2ج، تهران : هیئت نشر معارف اسلامی.
7. فیض الاسلام اصفهانی ، علی نقی ( 1379) ترجمه و شرح نهج البلاغه ، 6جلد در یک مجلد، تهران : مؤسسه چاپ و نشر تالیفات فیض الاسلام.
8. قمی ، شیخ عباس (1343 ه.ق) شرح غررالحکم و دررالکلم، قم : دارالانصار.
9. کلینی رازی ، محمد بن یعقوب ( 1388) اصول کافی ، ترجمۀ حسین استاد ولی ، 5جلد ، قم : دارالثقلین.
10. مجلسی ، محمد باقر ( 1364) بحارالانوار ، جلد16، ترجمۀ موسی خسروی ، تهران : اسلامیه.
11. محمدی ری شهری ، محمد( 1385) حکمت نامۀ کودک ، قم : دارالحدیث.
12. مصباح یزدی ، محمد تقی ( 1394) پند جاوید ، 2جلد ، قم : انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
13. مکارم شیرازی ، ناصر ( 1390) پیام امام امیر المومنین علی (ع) ، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه ، قم : تنتشارات امیرالمومنین.